مکتب عاشورا،درس هاوعبرت هاومسئولیت های ما..
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست.. به دشت کربلا، جمعی پریشان ماند و من ماندم من غارتزده خسته، ز هر سو راه من بسته به گوش من طنینافکن، صدای اکبر و قاسم دلم خون شد خداوندا، از این اشک عزاداران به دنبال پدر یک طفل گریان ماند و من ماندم به خاک و خون دو بازوی بلند و پرچم و مَشکی میان شعلهها یک فوج عطشان ماند و من ماندم رباب از این جفای خصم، حیران ماند و من ماندم ز طوفان بلا گلهای سرخ من همه پرپر از این طوفان مرا یک سرو عریان ماند و من ماندم از این طوفان هایل موج و طوفان ماند و من ماندم برفت و این دل بیتاب و سوزان ماند و من ماندم تهی شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم زمانه ی عجیبی است! برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را! میدانی چرا؟! امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند، اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند. وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند ... گویا آدمهای دیروز خیلی برای خودشان و کارهایی که انجام میدادند ارزش قائل بودند. همین اندازه کافی است که در تایید این فرضیه بگوییم که راه ماندگاری نام و نشان آنها در تاریخ همین بوده است وگرنه این همه آدم در طور دوران زندگیکردهاند. برخی به سبب شقاوت و ظلمشان در برگهای تاریخ جایی پیدا کردهاند و برخی به سبب درستی و راستی و نیکی. برخی هم در این میان هستند که افراد خاصی شدهاند. «حماسه حسینی» شهید مطهری دوست نداشتم به شیوه کنونی از آن حماسه یادکنم. سوگواری در آن زمان ابزاری بسیار کارآمد بود تا در برابر ظالمان قیام کنند و خاطره آن ظلم تاریخی را را همواره نسل به نسل انتقال دهند اما این همه ماجرا نیست! اشکالی دارد که در محرم نیز سوگواران به یاد آن امام که برای احیای دین قدم به نینوا گذاشت قرآن بخوانند و در مفاهیم آن تامل کنند؟ خود میگویم اگر قرار است نذر و نیای کنیم و در پی گرهگشایی عدهای سیر را سیرتر کنیم که فایده ندارد! آیا واقعا بهتر نیست که هزینه این همه غذاهای رنگ و وارنگ را به جای خیریهای بدهیم که به نیازمندان کمک میکنند پرداخت کنیم.مثلا همین نهادهایی که در زمینه ترک اعتیاد کار میکنند. در حال حاضر اعتیادهای جدید چنان در جامعه ما رسوخ پیدا کرده که به سادگی نمیتوان از پس آن برآییم. یا هزینه این نذریهایمان را بدهیم تا فلان شهر و روستایی که از نعمت آب و برق برخوردار نیست برخوردار شوند و هزار اما و اگر دیگر.... همه بر پایه اعتقاداتشان لباس رزم میپوشیدند و شمشیر میزدند. چرا ما راه و رسم آنان را نمیدانیم؟ چرا به جای این همه سیاهپوشی و نوحهخوانی و مداحیهایی که معلوم نیست راه به کجا میبرند از سخنان درست و راست آن امام و یارانش چیزی روایت نمیشود و در باب آن تمرین داده نمیشود. مثلا همان جمله معروف امام حسین(ع) که فرمودهاند:«اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». یا اینکه چه شد که حربن یزید نخستین شهید کربلا شد؟ یا آن شب که امام دستور داد تا مشعلها را خاموش کنند تا هرکس آمادگی ندارد از سیاهی شب بهره ببرد و شرمنده نباشد از روی حضرت و خیلی چیزهای دیگر. هزار کار میکنیم که اگر تنها یکی از درسهای این قیام را در آن رعایت کنیم وضع بهتری در جامعهامان رقم زده میشود. از هفته قبل و پشت سرگذاشتن عاشورای امسال خیلی به این نکته فکر میکنم که آدمهایی که در عاشورا حاضر بودند چه کسانی بودند؟ چگونه تربیت شدند؟ و حالا چرا از همانها نداریم؟ ای عزیز مصطفی،ای پسر فاطمه زهرا،ای شهید کربلا،ای خون خدا! بازهمه پرچم عزای تو را افراشته ایم و در سوگ تو سیه پوشیم. این پرچم عزا و لباس مشکی،ما را به یاد کربلا و عاشورا می اندازد،به یاد حماسه و شهادت،به یاد عدالت و شجاعت به یاد خدا و رسول،به یاد مدینه و کوفه و کربلا ،به یاد نماز و نیایش و اشک و ساده و قرآن و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری. تو برای تشنگان حقیقت،سیراب کنده جان و الهام بخش ایمانی ای حسین مظلوم! هنوز هم در جان ما علقمه عطش جار ی است و ما تشنه فراتیم. سینه های ما تکیه ای قدیمی است که با کتیبه های اشعار محتشم سیه پوش است در آن با کلید((یا حسین)) باز می شود و زمین با اشک و مژگان چشم،آه و جارو می شود.ما دل های خود را وقف تو کرده ایم،یا حسین!تو خودت این وقف نامه را امضاء کرده ای.
فراز نیزهها، آوای قرآن ماند و من ماندم
ز یاران خیمهها خالی، بیابان ماند و من ماندم
که دائم اشکریزانم، به دامان ماند و من ماندم
ز تیری بسته شد راه گلوی تشنهلب اصغر
بههم پیوست جوشان چشمههای خون و دریا شد
نمانده طاقتم دیگر که بینم قتلگاهش را
"حسان" گویی که این مصرع زبان حال زینب بود
تعطیلی تاسوعا و عاشورای حسینی این بار فرصتی شد تا به این موضوع بیندیشم. سالها بود که به واسطه مطالعه کتاب
یادم هست که در آن کتاب به این نکته اشاره شده بود که چه
به هر حال مدتهاست که عاداتی که در تاسوعا و عاشورا به آن عمل میشود را من عمل نمیکنم. با
اما نکتهای دیگر هم ذهنم را مشغول کرد؛ آن زمان که سپاه و لشگری در کار نبود. کسی برای جنگ مواجب نمیگرفت.
این روزها دیگر شمشیر و سپر و اسب و رزمآوری خاص نیروهای نظامی است و من و شما کمتر با ابزار رزم در ارتباط هستیم. اما
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |