سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مکتب عاشورا،درس هاوعبرت هاومسئولیت های ما..

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست..

                 


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 9:42 عصر توسط sepideh pahlavani نظرات ( )

 

به دشت کربلا، جمعی پریشان ماند و من ماندم


فراز نیزه‌ها، آوای قرآن ماند و من ماندم

من غارت‌زده خسته، ز هر سو راه من بسته


ز یاران خیمه‌ها خالی، بیابان ماند و من ماندم

به گوش من طنین‌افکن، صدای اکبر و قاسم


که دائم اشک‌ریزانم، به دامان ماند و من ماندم

دلم خون شد خداوندا، از این اشک عزاداران

به دنبال پدر یک طفل گریان ماند و من ماندم

به خاک و خون دو بازوی بلند و پرچم و مَشکی

میان شعله‌ها یک فوج عطشان ماند و من ماندم

ز تیری بسته شد راه گلوی تشنه‌لب اصغر

رباب از این جفای خصم، حیران ماند و من ماندم

ز طوفان بلا گل‌های سرخ من همه پرپر

از این طوفان مرا یک سرو عریان ماند و من ماندم

به‌هم پیوست جوشان چشمه‌‌های خون و دریا شد

از این طوفان هایل موج و طوفان ماند و من ماندم

نمانده طاقتم دیگر که بینم قتلگاهش را

برفت و این دل بی‌تاب و سوزان ماند و من ماندم

"حسان" گویی که این مصرع زبان حال زینب بود

تهی شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم



نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 9:33 عصر توسط sepideh pahlavani نظرات ( )

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را!

میدانی چرا؟!

امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند،

اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند.

وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند ...


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 9:29 عصر توسط sepideh pahlavani نظرات ( )

گویا آدم‌های دیروز خیلی برای خودشان و کارهایی که انجام می‌دادند ارزش قائل بودند. همین اندازه کافی است که

در تایید این فرضیه بگوییم که راه ماندگاری نام و نشان آنها در تاریخ همین بوده است وگرنه این همه آدم در طور

دوران زندگی‌کرده‌اند. برخی به سبب شقاوت و ظلمشان در برگ‌های تاریخ جایی پیدا کرده‌اند و برخی به سبب

درستی و راستی و نیکی. برخی هم در این میان هستند که افراد خاصی شده‌اند.
تعطیلی تاسوعا و عاشورای حسینی این بار فرصتی شد تا به این موضوع بیندیشم. سالها بود که به واسطه مطالعه کتاب

«حماسه حسینی» شهید مطهری دوست نداشتم به شیوه کنونی از آن حماسه یادکنم. سوگواری در آن زمان ابزاری بسیار

کارآمد بود تا در برابر ظالمان قیام کنند و خاطره آن ظلم تاریخی را را همواره نسل به نسل انتقال دهند اما این همه ماجرا نیست!
یادم هست که در آن کتاب به این نکته اشاره شده بود که چه

اشکالی دارد که در محرم نیز سوگواران به یاد

آن امام که برای احیای دین قدم به نینوا گذاشت قرآن بخوانند و در مفاهیم آن تامل کنند؟
به هر حال مدتهاست که عاداتی که در تاسوعا و عاشورا به آن عمل می‌شود را من عمل نمی‌کنم. با

خود می‌گویم اگر قرار است نذر و نیای کنیم و در پی گره‌گشایی عده‌ای سیر را سیرتر کنیم که فایده ندارد!

آیا واقعا بهتر نیست که هزینه این همه غذاهای رنگ و وارنگ را به جای

خیریه‌ای بدهیم که به نیازمندان کمک می‌کنند پرداخت کنیم.مثلا همین نهادهایی که در زمینه ترک اعتیاد کار می‌کنند. در حال حاضر

اعتیادهای جدید چنان در جامعه ما رسوخ پیدا کرده که به سادگی نمی‌توان از پس آن برآییم. یا هزینه این نذری‌هایمان

را بدهیم تا فلان شهر و روستایی که از نعمت  آب و برق برخوردار نیست برخوردار شوند و هزار اما و اگر دیگر....
اما نکته‌ای دیگر هم ذهنم را مشغول کرد؛ آن زمان که سپاه و لشگری در کار نبود. کسی برای جنگ مواجب نمی‌گرفت.

همه بر پایه اعتقاداتشان لباس رزم می‌پوشیدند و شمشیر می‌زدند. چرا ما راه و رسم آنان را نمی‌دانیم؟ چرا به جای این همه سیاه‌پوشی

و نوحه‌خوانی و مداحی‌هایی که معلوم نیست راه به کجا می‌برند از سخنان درست و راست آن امام و یارانش چیزی روایت نمی‌شود

و در باب آن تمرین داده نمی‌شود. مثلا همان جمله معروف امام حسین(ع) که فرموده‌اند:«اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». یا اینکه

چه شد که حربن یزید نخستین شهید کربلا شد؟ یا آن شب که امام دستور داد تا مشعل‌ها را خاموش کنند تا هرکس آمادگی ندارد

از سیاهی شب بهره ببرد و شرمنده نباشد از روی حضرت و خیلی چیزهای دیگر.
این روزها دیگر شمشیر و سپر و اسب و رزم‌آوری خاص نیروهای نظامی است و من و شما کمتر با ابزار رزم در ارتباط هستیم. اما

هزار کار می‌کنیم که اگر تنها یکی از درسهای این قیام را در آن رعایت کنیم وضع بهتری در جامعه‌امان رقم زده می‌شود. از هفته قبل

و پشت سرگذاشتن عاشورای امسال خیلی به این نکته فکر می‌کنم که آدم‌هایی که در عاشورا حاضر بودند چه کسانی بودند؟ چگونه تربیت شدند؟ و حالا چرا از همان‌ها نداریم؟

 



نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 8:46 عصر توسط sepideh pahlavani نظرات ( )

ای عزیز مصطفی،ای پسر فاطمه زهرا،ای شهید کربلا،ای خون خدا!

بازهمه پرچم عزای تو را افراشته ایم و در سوگ تو سیه پوشیم. این پرچم عزا و لباس مشکی،ما را به یاد کربلا و عاشورا می اندازد،به یاد حماسه و شهادت،به یاد عدالت و شجاعت به یاد خدا و رسول،به یاد مدینه و کوفه و کربلا ،به یاد نماز و نیایش و اشک و ساده و قرآن و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری.

تو برای تشنگان حقیقت،سیراب کنده جان و الهام بخش ایمانی ای حسین مظلوم!

هنوز هم در جان ما علقمه عطش جار ی است و ما تشنه فراتیم.

سینه های ما تکیه ای قدیمی است که با کتیبه های اشعار محتشم سیه پوش است در آن با کلید((یا حسین)) باز می شود و زمین با اشک و مژگان چشم،آه و جارو می شود.ما دل های خود را وقف تو کرده ایم،یا حسین!تو خودت این وقف نامه را امضاء کرده ای.

 



نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 4:38 عصر توسط sepideh pahlavani نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت